(Godiva) همسر دوک کاونتری انگلیس زنی خیلی محبوب و محترم بود. وقتی ظلم شوهر و مالیات سنگینی که باعث بدبختی مردم شده بود،را مشاهده کرد . اصرار زیادی کرد به شوهرش که مالیات را کم کند ولی شوهرش از این کار سرباز می زد.
بالاخره شوهرش یک شرط برای کم کردن مالیات گذاشت، گفت اگر گویدا برهنه دور تا دور شهر بگردد مالیات رو کم می کند. گودیوا قبول می کند، خبراین عمل در شهر می پیچد، گودیوا سواربر یک اسب در حالی که همه ی پوشش بدنش موهای ریخته شده روی سینه اش بود در شهر چرخید، ولی مردم شهر به احترام گویدا آن روز، هیچکدام از خانه بیرون نیامدند و تمام درها و پنجره ها را هم بستند.در تاریخ انگلیس و کاونتری بانو گودیوا به عنوان یک زن نجیب و شریف جایگاه بالایی داره و مجسمه اش در کاونتری ساخته شده است...پ.ن: این ماجرا چه واقعیت داشته باشد و چه خیالی باشد امروز به سمبل اخلاق شهروندی در انگلیس شده است مسئله ای که امروز در ایران و بخصوص در تهران بسیارکم یاب شده است


۵ نظر:
سلام ...
اتفاقاً موضوع یکی از پروژه هایی که ترم پیش داشتم،شکلات سازی گودیوا بود. موقع تحقیق به این داستان برخوردم ... خیلی به نظرم جالب اومد.. البته نوشته بود بانو گودیوا بیشتر نماد و سمبل سخاوت و بخشندگی هست برای مردم این کشور.. چون یک فرد مردمی و معتقد بوده، و اصلاً به همین دلیل دوک این شرط را میذاره که به نظرش غیرعملی بوده برای بانو گودیوا!
اما ربط این ماجرا را با روز زن نفهمیدم!!
خيلي جالب بود . به قول خودت راست يا دروغش رو نميدونم ولي خيلي جالب بود .
هميشه اين زنها هستند كه از خود گذشتگي ميكنند و شما مرداي مجاب ميكنند كه كمي مردونگي كنيد و شما مردهاهم هميشه ازجنستون استفاده ميكنيد....
داستان جالبي بود
قبل از اين نشنيده بودم
اين اخلاق شهروندي رو خيلي پايه ام
اگه يه دور بزني از ايراني ها بپرسي همه مي گن : اين كه گفتي يعني چهههههههههههه؟
البته تا اونجایی که خود این عکس العمل خاص از طرف مردم، یه ارزش اخلاقی را نشون میده باهاتون موافقم، اما به نظرم این اتفاق را باید در بستر زمانی و شرایط خودش سنجید … یعنی نمیشه قاطعانه گفت که اون جامعه حتماً یک جامعه کاملاً اخلاقی بوده، چراکه بیشتر به نظر میرسه این عکس العمل مردم در واقع پاسخ تشکرآمیزی به تصمیم فداکارانه ی بانو گودیوا بوده…
اما نمونه ی زیباتری از این اخلاق اجتماعی را میشه در منظومه ی خسرو و شیرین دید.
سعیدی سیرجانی توی کتاب "سیمای دو زن"، با مقایسه دو ماجرای "خسرو و شیرین" و "لیلی و مجنون "، این مساله را خیلی موشکافانه به تصویر میکشه …
توی داستان خسرو و شیرین، شما بارها این تربیت اجتماعی را در رفتارهای مختلف ِ شخصیتها می بینید. مثلاً آنجا که شیرین در سفرش به سمت مداین، در بیشه ای توقف می کنه و میره تا توی آبگیر، تنی تازه کنه … و از قضا گذر پرویز هم به اون بیشه میوفته:
" پرویز محو تماشای منظره ای بدان هوس انگیزی بود، که متوجه شرم و پرهیز زیبای عریان شد و _ با آنکه آتش هوس در دلش زبانه کشیده بود_ به حکم تربیتی درست،
به صبری کاوَرَد فرهنگ در هوش/ نشاند آن آتش جوشنده را جوش
جوانمردی خوش آمد را ادب کرد/ نظرگاهش دگر جائی طلب کرد
*** راستش واقعاً تاسف آوره که با آن فرهنگ غنی و آداب انسانی، حالا به اینجا رسیدیم… جامعه ای که در اون، اخلاق شهروندی داره روز به روز کمرنگ تر میشه!
البته تا اونجایی که خود این عکس العمل خاص از طرف مردم، یه ارزش اخلاقی را نشون میده باهاتون موافقم، اما به نظرم این اتفاق را باید در بستر زمانی و شرایط خودش سنجید … یعنی نمیشه قاطعانه گفت که اون جامعه حتماً یک جامعه کاملاً اخلاقی بوده، چراکه بیشتر به نظر میرسه این عکس العمل مردم در واقع پاسخ تشکرآمیزی به تصمیم فداکارانه ی بانو گودیوا بوده…
اما نمونه ی زیباتری از این اخلاق اجتماعی را میشه در منظومه ی خسرو و شیرین دید.
سعیدی سیرجانی توی کتاب "سیمای دو زن"، با مقایسه دو ماجرای "خسرو و شیرین" و "لیلی و مجنون "، این مساله را خیلی موشکافانه به تصویر میکشه …
توی داستان خسرو و شیرین، شما بارها این تربیت اجتماعی را در رفتارهای مختلف ِ شخصیتها می بینید. مثلاً آنجا که شیرین در سفرش به سمت مداین، در بیشه ای توقف می کنه و میره تا توی آبگیر، تنی تازه کنه … و از قضا گذر پرویز هم به اون بیشه میوفته:
" پرویز محو تماشای منظره ای بدان هوس انگیزی بود، که متوجه شرم و پرهیز زیبای عریان شد و _ با آنکه آتش هوس در دلش زبانه کشیده بود_ به حکم تربیتی درست،
به صبری کاوَرَد فرهنگ در هوش/ نشاند آن آتش جوشنده را جوش
جوانمردی خوش آمد را ادب کرد/ نظرگاهش دگر جائی طلب کرد
*** راستش واقعاً تاسف آوره که با آن فرهنگ غنی و آداب انسانی، حالا به اینجا رسیدیم… جامعه ای که در اون، اخلاق شهروندی داره روز به روز کمرنگ تر میشه!
ارسال یک نظر