۱۳۸۷ دی ۲۳, دوشنبه

برای زنی در حوالی صبح

دوست شاعرم انیسا پرتوی در وبلاگ خود شعری نوشته است که با خواندنش به یاد شعری از فرزانه قوامی افتادم و همین مسئله باعث شد تا نگاهی دوباره به مجموعه شعر فرزانه قوامی به نام "از من فقط النگویی می ماند"بی اندازم.
دو شعر از این کتاب رادر اینجا می نویسم.

برای نویسنده وبلاگ در حوالی صبح

"قابیل های مرده"

هنوز مثل مادرم عاشق سیبم
دوست دارم از تپه های کنار بهشت
پا برهنه
بدوم تا گندم زار گناه های بی خودی
این جا
مارها خواب دست و پای ندیده شان را می بینند
من
تاوان سیب های نخورده ام
نمی گو یی آسمانم را کجا برده ای ؟
پشت گریه های آدم قابیل مرده بود
و خوب های بعدی همه هابیل بودند
که سرشان را بالا گرفته
به من نگاه نمی کردند
که مثل گناه های بی خودی
بوی گندم می دهم
پشت سر قابیل های مرده نماز می خوانم
ببین
مار های غاشیه از گوش هایم بالا می روند
و گردن بندی از سیب ها ی گندیده
تا روی پاهایم سر می خورد
نمی گویی آسمانم را کجا برده ای ؟

خوب های بعدی
مثل قابیل
مثل مادرم
و مثل آدم های عاشق
باز هم سیب های نخورده می خواهند
................................................
و دومی را برای خودم می نویسم

"اشباح فقیر"

بریده ام از خودم
برداشته اید مرا و به نام دیگری می شوم
از کف دست هام خطی
می کشد مرا تا چهار راه انگشتانم
سفید فقط سفید می شوم
اشباح فقیر را زیر می گیرند
احتیاط برای جایی است که محل عبور
این که ساکت بایستی تا زیرت بگیرند

عصایی کنار پایم
به نام دیگری می شوم
پارکی به من بدهید
نیمکتی با چند ساعت خواب آشفته
شما که از شبح نمی ترسید !؟
با احتیاط می روم زیر ماشینی که از چهارراه انگشتانم رد می شود
خطی از کف دست هام کم آورده ام
به نام دیگری بریده ام
نیمکتی خالی به من بدهید


۳ نظر:

ناشناس گفت...

از اینکه من رو شاعر خطاب کردی واقعا احساس خوبی دارم امیدوارم که یه روزی واقعا شاعر بشم وباز ازت ممنونم که شعر هام انقدر تو ذهنت جا باز میکنه که وقتی شعر های دیگر رو میخونی به یادشون میا فتی.
انیسا

ناشناس گفت...

میدونی به نظر میرسه شعر اولی خیلی به کلیات پرداخته .کلماتی چون قابیل - آدم - گناه و.. چیزهایی ست که بارها در ادبیات تکرار شده و تکرار ان فقط وقتی موجه می شود که کشفی در آن اتفاق افتاده باشد . مثل تشبیهات فراوان اشعار کلاسیک .به عنوان مثال رابطه ی پروانه و گل و نسبت آن ها با عشق خیلی نخ نما شده .منظورم دققا از طرح کلیات همین است مهم نیست که تشبیه یا استعاره چه باشد مهم این است که کشف و اتفاق شاعرانه شعر را پیش برد .شعر دوم هم با تمام زیبایی اش در کارکرد زبانی دچار مشکل شده .البته دوست عزیز شاعرمان خود نوشته اند که که خود را شاعر نمی دانند و این نشان از تواضع است که در محضر شاعران کم پیدا می شود اما به نظر من شعر دوم یک شعر پیش رونده است .
موفق باشی

ناشناس گفت...

az shaeraye khareji ham sher bezar