1.همیشه در طول تاریخ دشنه از کنار بیرون می آمده است تا پهلوی را بشکافد و یا تبری بوده است تا گردنی را قطع کند ،دشنه ،پهلو ،تبر ،گردن دشنه ،پهلو ، تبر، گردن،... و این دور همیشه ادامه داشته است حالا شما ببینید دشنه بوده اید یا پهلو
2. عاشقیت مانند نبرد یک گاو باز با یک گاو خشمگین همراه با تماشاگران بسیار است که همه منتظر کشته شدن یکی از دو طرف هستند البته اگر گاو باز کشته بشه شور و هیجانش بیشتره ..
3. این روزها رزونامه نگاری فایده نداره شبنامه سود داره دیگه خبرنگارا دنبال خبر نمی دیوند اینترنت همه را تنبل کرده برای همین خبرنگارها چاق شدند ...
1+2+3 ≠4من اصلا نمی فهمم بعضی ها چرا اینطوریند یکی از دوستهای ما 5 سال با یک دختری رفیق بوده و در طول این 5 سال هم یک بار از من مشورت نخواسته و هروقت هم من خواستم مطلبی بهش بگم گفته که تو زندگی شخصی من دخالت نکن چندین بار هم از اینکه تصور کرده من پشت سرش صحبت کردم ناراحت شده و براش توضیح دادم که بابا اصلا اینطوری نیست،حالا که با دختره تا مرز ازدواج پیشرفته و یک مسائل جدید براش مطرح شده و دختره دیگه آدم قبل ازنامزدی نیست،به من ایراد می گیره که چرا راهنمایش نکردم و با من سر سنگین شده و تو مهمانیها به قول گفتنی دیگه ویسکی از دست من نمی گیره و میاد جلوی من بقیه رو دعوت می کنه به ویلاشون تو شمال که مثلا من ناراحت بشم ...بابا پدرجان یک کم بزرگ شو ،
آخر عاقبت تو هم میشه مثل آن خانم و دوست مشترکمون که عاشق یک پسری شده بود و هرچی ما تو گوشش می خوندیم قبول نمی کرد و تصور می کرد که ما خیالهای دیگری داریم و تازه وقتی به هوش آمد که فهمید عاشقش مثل جاسوس دو جانبه نقش عاشق دو جانبه را بازی می کرد و این دختره بوده که گرفتار بازی چانه زنی از بالا و... شده بود
پ.ن: 1 ،2،3 بخشی از دیالوگهای نمایش خدا در آلتونا حرف می زند به کارگردانی مسعود دلخواه است که هم اکنون در مجموعه تاتر شهر در حال اجراست
پ.ن: این مطلب یک کم شخصی است
۱ نظر:
من كه هميشه پهلو بودم از ازل تا ابد...
ارسال یک نظر