۱۳۸۸ مرداد ۲۹, پنجشنبه

امان از ‌ خواهران این تابستان

امان از این "خواهران تابستان*" که در "کافه ی جوانی گم می شوند**" و...
آغاز دستهای تو بود
با گریه کنم‌هایت
کنارویرانی کلمات
و انحنای تن حوا
میعادگاه تنفس و گاه بود و خواهش دست
بر خیس می باردم هایم
نگاه کن به اب و این خلوت آبی
گیاه شیشه ترین وماه پوشیده
پیراهن تشنج من
وعشق که می گذرد با پاهای گناه
از می گذری‌هایم
که من ازشاید آمده‌ام
که توازهرگز من
با دستهایت آمده‌ای
ولیوانی پراز موسیقی
تا می شنوم‌هایت***
*اشاره به مجموعه شعر "خواهران این تابستان" نوشته بیژن نجدی
**اشاره به رمان "در‌کافه جوانی گم شده" نوشته پاتریک مودیانو
***قطعه "با گریه کنم هایت" از مجموعه شعر‌" خواهران این تابستان" نوشته بیِژن نجدی

هیچ نظری موجود نیست: