پس ازآنكه يكي از خوانندگان روزنامه كيهان در تماس با اين روزنامه اعلام كرد كه چرا قطبي در گفتگو با برنامه ورزش از شبكه 5 سيما ،شهادت امام جعفر صادق(ع) را تسلیت نگفت و از زمانی که برنامه نود کاملا شمشیر را از رو برای تیم پرسپولیس و قطبی بست و جنگ تمام عیاری را بر علیه قطبی به بهانه بازیهای بد "دی کارمو" آغاز کرد باید فاتحه حضور قطبی را در ایران می خواندیم اما چرا قطبی در ایران نمی تواند کار کند ولی علی دایی و قلعه نوعی می توانند؟!....
افشین قطبی سالها در خارج از کشور بوده و با فرهنگ غربی بزرگ شده است و در برد و باختهای تیم، فقط خود و عوامل فنی را دلیل اصلی میدانست نه چیز دیگر، افشین قطبی نماد فردی ایرانی بود که در غرب بزرگ شده بود و اینک با اتکا با همان الگوهای غربی و همراه با رفتار متین و جنتلمنی که داشته ودارد در حال کسب موفقیت و محبوبیت بود و اندک اندک تبدیل به یک الگوی ملی فرهنگی برای جوانان می شد و این از دیدگاه بعضیها مورد قبول نیست.
از سوی دیگر علی دایی و قلعه نوعی تفاوت ماهوی و 180 درجه ای با وی دارند. قلعه نوعی و دایی مربیانی هستند که مورد پسند مسئولین هستند افرادی که الگوی ایرانی اسلامی هستند. مربیانی که پیروزی را از آن خود نمی بینند و عوامل دیگری را دخیل می دانند مریبانی که در زمان بازیهای مهم به جای توجه به تکنیک و تاکتیک در فوتبال تسبیح بزرگی دردست میگیرند و شروع به گفت ذکر میکنند و یا بعد از بازی هم بسیار تبلیغاتی خدارا شکر میکنند (قلعه نوعی بعد از هر برد چنان از عنایت خداوند سخن میگوید که انگار بر لشکر کفر در نزدیکی مکه فائق آمده است و تیم رقیب تیم شیطان بوده است )، از سوی دیگر محبوبیت قطبی به شدت دایی را تهدید میکرد زیرا همگان اعتقاد دارند که دانش و سواد قطبی بیشتر از دایی است وهمه منتظر بودند که وی به عنوان سر مربی تیم ملی انتخاب شود و نه دایی ... .
در مورد عوامل پنهان رفتن قطبی سخن بسیار است اما نکته ای که مهم است این است که قطبی اکنون رفته است و حال اگر دوباره باز گردد دیگر آن قطبی گذشته نخواهد بودو تفاوتهای چشمگیری در خود بوجود خواهد آورد..
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر