۱۳۸۹ تیر ۱۵, سه‌شنبه

العاقل و اشاره العاقل و اشاره

از ما و من حذر کن در خویشتن سفر کن
مانند جویباری بر قلب کوهساری
باید رسیده باشی من را ندیده باشی
از خود مکن کناره از خود مکن کناره
وقتی شدی روانه بر قلب بیکرانه
باید که راه باشی هرسو پنا ه باشی
باید که مرد گردی پیوسته درد گردی
العاقل و اشاره العاقل و اشاره
در رفتن و رسیدن هنگام خوشه چیدن
باید شکوه باشی همدرد کوه باشی
باید که رود باشی نبض سرود باشی
این است راه چاره این است راه چاره
وقتی که میتوانی ناگفته را بخوانی
خورشید را بچینی نادیده را ببینی
در خویشتن بمیری تا عرش پر بگیری
دیگر چرا نظاره دیگر چرا نظاره دیگر چرا نظاره
از ما و من حذر کن در خویشتن سفر کن
مانند جویباری بر قلب کوهساری
باید رسیده باشی من را ندیده باشی
از خود مکن کناره از خود مکن کناره
وقتی شدی روانه بر قلب بیکرانه
باید که راه باشی هرسو پنا ه باشی
باید که مرد گردی پیوسته درد گردی
العاقل و اشاره العاقل و اشاره
العاقل و اشاره العاقل و اشاره
العاقل و اشاره ...
 این روزها این ترانه مازیار به نام زمزمه رهایم نمی کند می توانید از اینجا بشنوید

۱ نظر:

نرگس گفت...

به به باید که مرد گردی ÷یوسته درد گردی یعنی همه مردا درد دارن؟؟؟؟